دنیای این روزهای من ...

از۲۵ مرداد زندگی روی دیگری بمن نشان داد

دنیای این روزهای من ...

از۲۵ مرداد زندگی روی دیگری بمن نشان داد

محض خنده

یه اخلاق خوبی که پشه ها دارن تک خوریه، شما فکر کن مثل مورچه ها رفیق باز بودن... یه سوژه که پیدا میکردن 800تا از رفیقاشونو میکشوندن اونجا... از همینجا از این اخلاق پسندیده­اشون تشکر میکنماولین سوال یک شیرازی از یک مخترع: کاکو چیطو حوصلت شد؟ ***** ﻫﯿﭻﻭﻗﺖ ﻓﮑﺮﻧﻤﯿﮑﺮﺩﻡﺁﺩﺍﻣﺲﻧﻌﻨﺎﯾﯽ ﺷﯿﮏ ﻫﻢﻣﯿﺘﻮﻧﻪﺧﻮﺷﻤﺰﻩﺑﺎﺷﻪ ﻭ ﺍﺯﺵﺧﻮﺷﻢ ﺑﯿﺎﺩ... ﻭﻗﺘﯽﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪﺍُﺭﺑﯿﺖ ﺷﺪﻩ ۱۸۰۰ ﺗﻮﻣﻦ. ***** چن روز پیش تا تو تاکسی نشستم دیدم دوست پدرم عقب تاکسی نشسته، به روی خودم نیاوردم که دیدمش. 5 دقیقه بعد اومد کرایه رو حساب کنه و گفت: آقا 2 نفر حساب کنین لطفاً! من بسی خجالت زده دستشو گرفتم و کلی باهاش کشتی گرفتم که: توروخدا شرمنده نکنین!آخه این چه کاریه و این حرفا... بعد اینکه پولو داد دوباره یک کرایه دیگه هم حساب کرد و گفت: این هم مال این آقا! تازه فهمیدم دفعه اول کرایه خودش و پسرش رو حساب کرده بود! یعنی با آفتابه دوغ بخوری اینجوری خیت نشی جلو ملت. ***** اینو امروز کشف کردم: همیشه نفر جلوییت تو صف پمپ بنزین، دست و پا چلفتی ترین و تنبل ترین آدمه روکره زمینه، قبول دارید؟! ***** مامانم اومده میگه یه پست سرکاری بذار چهارتا فحش به عمت بدن بخندیم. ***** تبلیغ رنگ مو داشت نشون میداد تو تلویزیون ایران: زنه اول روسریش مشکی بود؛بعد استفاده از رنگ مو روسریش قهوه‌ای شد. ***** سرعت اینترنت خیلی الان رفته بالا از مسیولین میخواییم که کنترل کنن لدفن عادت نداریم میزنیم به در و دیوار اونوخت. ***** مرحوم گوگل پسر بود یا دختر؟ خب اون بدون شک دختره، چون اجازه نمی ده یه جمله ای رو کامل کنی، از همون اول شروع می کنه به حدس زدن، و همچنان حدس زدن... لامصــب بعضی وقتا حدسایی میزنه که دهن آدم وا میمونه، مخصوصاً وقتی یکی کنارت نشسته باشه!!! ***** به قلبم گفتم: شب‌ها خواب به چشمم نمی‌‌آید، قلبم گفت: از بس که بعد از ظهر‌ها می‌خوابی، زر نزن، بیخودم ادای عاشق ها رو در نیارا! ***** بچه که بودم بابام منو برد بهداری واکسن بزنم، تا چشمم خورد به آمپول خون گریه میکردم، التماس میکردم، چند نفر گرفته بودنم، منم زجه میزدم (بار روانیش خعلی زیاد بود)، الکل رو که زد به بازوم گفتم تمومه کارم به عنوان آخرین حرفم گفتم: *یـــــــا حـسیــــــــــــــــــن شهیــــــد* آقا همه پرسنل بهداری از خنده موزاییک میخوردن. ***** بچه خواهرم 5 سالشه نه گذاشته نه ورداشته برگشته پرو پرو به بابام نیگا کرده میگه: بابابزرگ یه میمون (منظورش عروسک بود)خریدم قد تو، بابام کم نیاورد گفت: این دفعه خواستی بری بخری سایز بابای الدنگتو بخر بچه. بعد دید من دارم زیرزیرکی میخندم یه پس گردنی هم به من زد. ***** یه وختایی نمیرم دمه یخچال که پیشه من شرمنده نشه... خدا هیچ یخچالی رو شرمنده صاحبش نکنه. ***** کاش وقتی یه چیز جدید به یخچال اضافه میشد واسمون یه نوتیفیکیشن میومد ! ***** از این به بعد میخوام یه دستکش آشپزخونه باد کنم هر شب از زیر لحاف بذارم بیرون تا این پشه ها باهاش مشغول باشن. ***** دانشجوی عزیز ! دوست تحصیل کرده من ! شمایی که فردا میخواین دکتر مهندس این مملکت بشین ! وااااقعاً نمیدونی تو کلاس باید موبایلت رو خاموش کنی؟ نمی بینی خوابیم!!! ***** موقع امتحان سوالاتی رو که بلدیم با خط نستعلیق می نویسیم، ولی اونایی رو که بلد نیستیم با بدترین خط می نویسیم!
نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد