دنیای این روزهای من ...

از۲۵ مرداد زندگی روی دیگری بمن نشان داد

دنیای این روزهای من ...

از۲۵ مرداد زندگی روی دیگری بمن نشان داد

یک پسر در حمام

ساعت 7بعد از ظهره

همون طور که رو تخت نشسته لباساشو میکنه. هر کدوم رو پرت میکنه یه گوشه اتاق

نیم وجب حوله رو میگیره دور باسنش و میره به سمت حموم

می ایسته جلوی آیینه. شکمش رو میده تو. بازو میگیره. فیگور  چپ? فیگور راست? نیم ساعت قربون صدقه خودش میره? (این قدوبالا رو 
ببین چه کرده .لای لای لالای لای)مامان جونش هم از تو آشپزخونه
تایید میکنه

زیر بغلش رو بو میکنه و رنگ چهره ش بر میگرده. سبز? آبی? بنفش

در کمد شامپو ها رو باز نمیکنه چون اصلا توش چیزی نداره

با قالب صابون سبزش زیر بغلهاشو کف مالی میکنه. یه عالمه مو می چسبه به صابون

با همون صابون صورت و مو و بدنش رو هم میشوره

نرم کننده مو؟؟؟ برو بابا

زیر دوش می گوزه  و به خاطر اکو شدن صداش تو حموم ?کر کر میخنده

دو دقیقه بعد دوباره میزنه زیر خنده? آخه این دفعه بوش رسیده به دماغش

چاه حموم رو هدف گیری میکنه و جیش میکنه توش

از زیر دوش میاد بیرون و یکهو می بینه یادش رفته بوده در حموم رو ببنده. و همه فرش و کف خونه خیس شده.( بیخیال...مامان خشک میکنه)

حوله فسقلیش رو می پیچه دور باسنش و همون طور خیس خیس میره تو اتاق

حوله خیس رو پرت میکنه رو تخت و ? دقیقه ای لباس می پوشه


 ساعت 7:20 بعد از ظهره

نظرات 0 + ارسال نظر
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد