یک روز صفایی لب این پنجره ها بود
از درز لب پرده کسی عاشق ما بود
یک روز نظر بازی ما در دل این قاب
هر روز خدا عادتی انگشت نما بود
یک روز همین جا لب ایوان کف این سقف
آمیزه ای از زندگی چلچله ها بود
سیب دل من بود و کش جاذبه ی تو
آن شب نیو تن کاشف این سیب کجا بود
من بودم و تو بودی و یک کوچه ی بن بست
تو رفتی و من ماندم و این کار خدا بود
نفرین به تو ای زندگی ای عمر چه کردی؟
آخر مگر این قسمت پیشانی ما بود
آن پنجره ها خرد شد و خاطره اش ماند
انگار نه انگار کسی عاشق ما بود